من ، خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق ، آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد....
من ، خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق ، آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد....
اگر چه جای دل دریایی خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
اگر چه روبه رویی مثل آیینه با من
ولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل همه دلهای عالم
همه دلها رو می خوام که عاشق تو باشم
تویی عاشق تر از عشق تویی شعر مجسم...
منو تنها نزار ، عشقم نزار! این خونه خالی شه
کسی که روت قسم میخورد ، اسیره کج خیالی شه
منو تنها نزار ، عشقم مگه، این گریه خواهش نیست؟!
اگه با هم نمیسازیم جدایی ،راهه حلش نیست!...
باور کن این حسُ / این قلبِ بی تابُ
این عشقِ بیدارُ / چشمای بی خوابُ
تو قلب آغوشِت / یک کوهه آتیشم
عاشق شدم امّا / عاشقترم میشم!
من با یه لبخندت / از تو نگاهِ تو
عشقت رو فهمیدم
این حس همون عشقِ که /توی رویاهام خوابش رو میدیدم...
یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست
از اون حرفای تلخی که مث شعر فروغ زیباست
از اون حرفها که یک عمره به گوش ما شده ممنوع
از اون حرفهای بی پرده شبیه شعری از شاملو
از اون حرفها که میترسیم از اون حرفها که باید زد...
تعداد صفحات : 6