امشب میخوام که بشینم از آرزوهام بنویسم
امشب میخواد قصه ی ما رو تا صبح بنویسه دل بی صبر
باور کن گریه هامو شادی کن که نمیبینی خنده هامو
گریه هامو بذار اول خنده هاتو بذار آخر...
امشب میخوام که بشینم از آرزوهام بنویسم
امشب میخواد قصه ی ما رو تا صبح بنویسه دل بی صبر
باور کن گریه هامو شادی کن که نمیبینی خنده هامو
گریه هامو بذار اول خنده هاتو بذار آخر...
میبوسمت میگی خداحافظ
این قصه از اینجا شروع میشه
من بغض کردم تو چشمات خیسه
دست دوتامون داره رو میشه
تو سمت رویای خودت میری
میری و من چشمامو میبندم....
یه باد خنک هوو هوو هوو هوو
یه ماه پررنگ هوو هوو هوو هوو
یه شام خوش طعم هوو هوو هوو هوو
یه ماچ مــحــکــم
یه جای آروم و خلوت تا صبح که
کنار لک لکا لم میدیم تو ساحل و.....
چه تصادفی/ تورو میبینم/ اتفاقاً همین روزا یکم غمگینم!
پیرشدی مثله من ؟!/یا چشمای من پیره!؟
راستی میدونی خونه ازت دلگیره!
تو که عمری درسه معرفت بهم میدادی/تو روزای جدایی یاده من افتادی!
باغچه ی پر از گله حیاطمونو یادته؟! /جمله ی همیشه عاشقم بمونو یادته؟!…
تعداد صفحات : 6